گلچين

ساخت وبلاگ
بهار1403..سلام دوستان و عزیزان.دقت کردید عمر چقد زود میگذره؟چشم به هم میزنی روزها و سالها پشت سر هم میان و میرنو چشم به هم بزنی میبینی که فرصتت تموم شده...نمیخواستم غمگینش کنمفقط میخواستم بگم من هنوز هستم و تشکر میکنم از دوستانی عزیزی که سر میزنن کامنت میزارن و بیادم هستن و اونایی که سر نمیزنن ولی هستن ..امیدوارم سال جدید سال خوبی برای همه تون باشه گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 2 تاريخ : جمعه 21 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:59

شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیالخواب از سرم به نغمه ی مرغی پریده بود در گوشه اتاق فرو رفته در سکوترؤیای عمر رفته مرا پیش دیده بود در عالم خیال به چشم آیدم پدرکز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود موی سیاه او شده بود اندکی سپیدگفتی سپیده از افق شب دمیده بود از خود برون شدم به تماشای روی اوکی لذت وصال بدین حد رسیده بود؟ دستی کشید بر سر و رویم به لطف و مهریکسال می گذشت و پسر را ندیده بود یاد آمدم که در دل شب ها هزار باردست نوازشم به سر و رو کشیده بود چون محو شد خیال پدر از نظر مرااشکی به روی گونه زردم چکیده بودسهراب سپهریروز مرد و پدر مبارکیاد پدران اسمانی گرامی گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 20:00

دوست دارم یلدا رانه که چون پایانی استبرپاییز هزاررنگ برگ ریزونه چون آغازی استبر زمستان زیبای برف خیز...دوست دارم یلدا را از آن که ؛فرصتِ عاشقی راباخیال شبانه معشوقمبه قدرِ اگرچه ثانیه‌ایبیشتر می‌دهد!...ماجد@e_hsas #ا_حساس گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 17:45

مرا صدا نزن...

که طنین صدای زیبایت

جز برایم تلخی نیست!

تلخی آن خاطرات شیرینی که

همچون رویای یک ابر سفید

در خنکای یک شب بهاری

بارید و گذشت...

و تنها , برق آن خاطرات

تمام مرا سوزاند...

ماجد

شهریور1402

گلچين ...
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 22:17

««گمان کردم تو همدردی! ولی نه نه! تو هم،دردی!»»================درباره ی خودم فقط می توانم بگویم:"به دوست داران شقایق و گل ُیکی اضافه کنید"================هنوز  دلخوشي ذهن خسته ام اين استكه درخيال خود، بي خيال من نخواهد شد================و در تاریخ 3-10-96 نوشتم:خودمان هم نفهمیدیم تهش چی شد؟!آنهایی که دوستمان داشتندو دوستشان داشتیم ،منقرض شدند...!!  :|================و در ۹۹-۴-۴  بی قرارم...پشت کدام هق هقدلتنگی ام راپنهان کنم؟!ویا پشت کدام ابربهاریاشک هایم را؟بی قرارم ...و تنها یک "تو"می‌خواهمتا تمام "من"آرام گیرد ...( ماجد )=================(چقدر زود عمر میگذره انگار دیروز ویرایش کردم مطالب بالا رو)ودر 21-08-1401 نوشتم:اشكم چه بيقرارست،امشب دراين ميانه... گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 20:19

تو را بیاد میآورمبا خرمنی از موهایتکه به سان گندم زاری در فصل برداشتدر باد پاییزی میرقصدتورا بیاد میآورم با رنگی چشمانتکه همچون برگهای تازه رُسته درختاندر بهاری دلپذیر دل و دین آدمی را می بردتو را بیاد میآورمبا چهره ای زیباکه به سان ماهدر یک شب کوتاه تابستانبر تاریکی وجود آدم می تابدتو را بیاد میآورمبا دستانی گرمکه مانند حرارت ذغال گداختهزیر کرسی مادر بزرگمطبوع و دلچسب استتو را بیاد میآورمبا شیرینی لبخندتکه به سان میوه های رسیده و آبدارروی شاخه های بلندعابران مشتاق را وسوسه میکندتو را بیاد میآورمبا وزش حرفهایتکه چون نسیمی خنک در یک عصر گرملذت وصف ناشدنی داردامادر هیاهوی بی وقفه زمانو در غبار روز و شبهای بی رحم که همچون انبوه مرغان مهاجراز آسمان نیمه ابری یک شهر به آرامی و ممتد میگذرند؛رفتنت راو محو شدنت رابیاد نمیآورم....ماجد1401-12-04 گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 68 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 21:04

««گمان کردم تو همدردی! ولی نه نه! تو هم،دردی!»»================درباره ی خودم فقط می توانم بگویم:"به دوست داران شقایق و گل ُیکی اضافه کنید"================هنوز  دلخوشي ذهن خسته ام اين استكه درخيال خود، بي خيال من نخواهد شد================و در تاریخ 3-10-96 نوشتم:خودمان هم نفهمیدیم تهش چی شد؟!آنهایی که دوستمان داشتندو دوستشان داشتیم ،منقرض شدند...!!  :|================و در ۹۹-۴-۴  بی قرارم...پشت کدام هق هقدلتنگی ام راپنهان کنم؟!ویا پشت کدام ابربهاریاشک هایم را؟بی قرارم ...و تنها یک "تو"می‌خواهمتا تمام "من"آرام گیرد ...( ماجد )=================(چقدر زود عمر میگذره انگار دیروز ویرایش کردم مطالب بالا رو)ودر 21-08-1401 نوشتم:اشكم چه بيقرارست،امشب دراين ميانه... گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 52 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 21:04

احساس خستگی میکردم.پاهام نای راه رفتن نداشت.به اطراف نگاه کردم تا جایی را برای نشستن پیدا کنم.اینجا مسیرش طوری بود که باید حتما یه مقداری رو پیاده میرفتم.چشمم به پارکی افتاد که نزدیک میدون رسالت بود و تصمیم گرفتم چند دقیقه اونجا بشینم و خستگی در کنم.تا ازین ور خیابون بخوام برم اونور خیابون سرسام گرفتم بسکه صدا بود.صدای بوق صدای موتور و ...چقدرم این حوالی عوض شده بود .چقدر تهران بزرگ شده و البته پر سرصداتر و آلودتر.بالاخره رسیدم و روی نیمکتی نشستم و همونطور که توی سرم هزارتا فکر چرخ میخورد به جلو خیره شدم.چقدر این محل آشنا بود برام .ناخوداگاه کبوتر خیالم به پرواز درآمد و رفت به سالها قبل که همین نزدیکی جایی همین حوالی کنار میدون رسالت با حسین نشسته بودیم و حرف میزدیم...گفتم:حسین به چی فکر میکنی؟ پک غلیظی به سیگار زد و گفت: هیچی همینطوری. گفتم:فکر میکردی یه روز با هم بیایم تهران گفت:خب ما خیلی جاها با هم رفتیم اینم روش خندیدم و گفتم: اما اینجا تهرونه. تهرون تهرون که میگن همینجاستا. لبخند ریزی زد و گفت: آره خب.جواباش کوتاه بود و پک هاش بلند! پرسیدم: چیزی شده که به من نمیگی؟ گفت: چیزی هم هست که به تو نگم. گفتم:هست دیگه که اینجوری تو خودتی. دوباره لبخند زد از همون لبخندایی که دل منو میبرد. گفتم:حتما دلت تنگ شده برا کسی هان؟ زیر چشمی نگام کرد و گفت: نه بابا مارو چه به دلتنگی. گفتم:حسین هیچکس ندونه منکه میدونم فلب تو اندازه گنجیشکه . حتما دلتنگ منیر شدی. بلند خندید و گفت اونکه بععله گفتم:خب پس برگردیم و خندیدم . گفت مجید دلم برا دخترام تنگ شده .دوس داشتم الان اینجا بودن گفتم: خب معلومه باید تنگ بشه . من که منم الان دوس داشتم جفتشونو بغل کنم و اون لپای خوشگلشونو بکنم با دندون تو که ج گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 83 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 17:13

گر رفته اي ز دیده ، بي عذر و بي بهانهاما ز دل نرفتي ، عشقت كشد زبانهمن بي‌شكيب‌و انگار، اين دل سراي غمهااشكم چه بيقرارست،امشب دراين ميانهاشكي فشانده‌ام من،اشكي زقلب عاشقبرگونه هاي خيسي، خيس از تب شبانه !بر من نظر كني يا ، بي اعتنا گذر ، با يك خاطره به يادت ، اشكم شود روانهمن بي قرارم اما ، در دل اميدم آنكهبرموج غم توباشي، اي بهترين ، كرانه( ماجد ) گلچين ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 92 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 3:14

.

و من

آرامش دنیا را

با لبخند گرم تو

زندگی کردم

در آن روزهای پرتلاطم که

از نگاه سرد دیگران

برف میبارید!!

ماجد

#ماجد #احساس #برف #تلاطم #چشم #چشمان_تو #سرد #سرما

#لبخند #گرم #آرامش #زندگی #تو

گلچين ...
ما را در سایت گلچين دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-lotyo بازدید : 91 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 3:14